داستان و حکایت پندآموز

ثروتمند زاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقيرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت :صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگين است. مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك، درست شده، اين كجا و آن كجا؟

فقيرزاده در پاسخ گفت: تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين بجنبد، پدر من به بهشت رسيده است


حجاب

داستان و حکایت پندآموز

داستان کوتاه گل صداقت

فقيرزاده ,كنار ,قبر ,سنگ ,داستان ,خشت ,در كنار ,و حکایت ,كنار قبر ,قبر پدرش ,داستان و

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رنگین کمان هوالرزاق * حمل بار *09187639536 * فراهانی وانت بار جدیدترین سایت دانلود کتب خارجی مجله xcvb omidschool amoxeshepezeshki2 hashem21 گوناگون بهترین مرجع فروش پروژه و ...